امام علی (ع) از زبان پیامبر اکرم (ص)

دوست
داشتن امام على (ع)
*** پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :
* دوستى على گناهان را فرو
مىخورد همچنان که
آتش هیمه را . (1)
* سر لوحه کارنامه مؤمن ، دوستى على بن ابى طالب است . (2)
* هر گاه خداوند عشق و دوستى على را در دل مؤمنى استوار سازد و با
این حال
قدمش بلغزد (خطایى از او سر زند) در روز قیامت قدمش را بر صراط استوار نگه
دارد .
(3)
دشمن
داشتن امام على (ع)
* پیامبر اکرم (ص) به امام على (ع) : تو را جز
مؤمن دوست
ندارد و جز منافق دشمنت ندارد . (4)
احادیث در این زمینه
بسیار زیاد و بلکه متواترند .
* امام على (ع) : اگر با این شمشیرم بر بینى مرد با ایمان زنم که مرا
دشمن گیرد ، هرگز با من دشمنى نکند و اگر همه دنیا را به منافق دهم تا مرا
دوست
دارد ، هیچگاه دوستم ندارد . و این از آن روست که قضا جارى گشت و بر زبان
پیامبر امى
گذشت که فرمود : اى على! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق دل به دوستى تو
نسپارد .
(5)
على(ع)
پیشواى نیکوکاران
* پیامبر اکرم (ص) : على پیشواى نیکوکاران است و
کشنده
بدکاران ، هر که او را یارى کند یارى شود و هر که از یارى او دست شوید ، بىیار
ماند .
(6)
*** پیامبر اکرم (ص) به امام على (ع) :
* آفرین و مرحبا به سرور مسلمانان و پیشواى
پرهیزگاران .
(7)
* اى على! خداوند...دوست داشتن مستمندان را به تو بخشیده است ، از این
رو آنان به
پیشوایى تو خرسندند و تو به داشتن پیروانى چون ایشان .
(8)
* پیامبر اکرم (ص) : درباره على به من وحى شده که او سرور مسلمانان ، پیشواى پرهیزگاران و
رهبر رو
سپیدان است . (9)
على امام
و پیشواى شماست
*** پیامبر اکرم
(ص) می فرمایند :* آیا شما را به چیزى رهنمون شوم که تا هر
گاه
بر آن توافق کنید ، (10) به هلاکت در نیفتید؟! همانا ولى شما
خداوند و
امامتان على بن ابى طالب است . پس ، خیر خواه و مخلص او باشید و تصدیقش کنید .
همانا این
مطلب را جبرئیل به من خبر داد .
* همانا خداوند عز و جل درباره على بن ابى طالب به من سفارشى فرمود. گفتم : بار
پروردگارا ، آن را برایم روشن فرما .
فرمود : بشنو !
عرض کردم : گوش به فرمانم .
فرمود : همانا
على پرچم هدایت و پیشواى دوستان من و روشنایى (راه) کسانى است که مرا اطاعت
کنند . او
کلمهاى است که با پرهیزگاران همراهش کردم . هر که او را دوست بدارد مرا دوست
داشته و
هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده است . (11)
* خداوند درباره على به من سفارشى فرمود . عرض کردم : بار خدایا ! آن را
برایم توضیح
بده . فرمود : گوش کن ! عرض کردم : گوش مىکنم .فرمود : همانا على پرچم هدایت و
پیشواى دوستان
من است . این را به او بشارت ده . پس ، على آمد و من به او بشارت دادم . (12)
على
جانشین من است
*** پیامبر اکرم
(ص) می فرمایند :
* اى بنى هاشم ! همانا برادر من ، وصى من و
وزیر
من و جانشین من در میان خانوادهام على بن ابى طالب است . او دین مرا
مىپردازد و
وعدهام را به کار مىبندد . (13)
* جبرئیل نزد من آمد و گفت : اى محمد ! پروردگارت [به تو درود مىفرستد
و] میگوید : همانا على بن ابى طالب وصى و جانشین تو در میان خانواده و امت تو
مىباشد . (14)
* پیامبر اکرم
(ص) در اشاره به امام علی (ع) : این برادر و وصى و جانشین من در میان
شماست . فرمانش را بشنوید و اطاعت کنید . (15)
على وصى
من است
*** پیامبر اکرم
(ص) می فرمایند :
* همانا وصى من ، رازدار من و بهترین
بازماندگانم و کسى که وعدهام را به کار مىبندد و دینم را ادا مىکند على
بن ابى
طالب است . (16)
* هر پیامبر وصى و وارثى دارد و على وصى و وارث من است .
(17)
ابن ابى الحدید
مىنویسد: بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) حضرت على (ع)
به نام وصى رسول الله (ص) خوانده مىشد چون پیامبر مطالب و خواستههاى خود را
به او
وصیت کرده بود . اصحاب و هم باوران ما این مطلب را انکار نمىکنند اما
مىگویند: این
وصیت در زمینه خلافت نبوده بلکه درباره بسیارى از امور و مسائل نو ظهور پس
از ایشان
بوده است . (18)
وى اشعار فراوانى را از
شاعران صدر اسلام زیر عنوان « اشعارى که درباره وصایت على
سروده شده » (19) بازگو کرده است . او در توضیح این جمله امام
که: « وصیت و
وراثت در میان ایشان است » مىگوید: ما شک نداریم که على (ع) وصى
پیامبر خدا (ص)
بوده است ، گو این که افرادى که از نظر ما کینهتوزند ، این نکته را قبول
ندارند . البته
به عقیده ما مقصود از وصیت نص و خلافت نیستبلکه مسائل دیگرى است که -اگر
روشن
شوند- شاید برتر و مهمتر از موضوع خلافتباشند . (20)
هر که من
مولاى اویم على مولاى اوست
* پیامبر اکرم
(ص) : هر که من مولاى اویم على نیز
مولاى اوست .
(21)
* اى بریده! آیا من به مؤمنان از خود ایشان سزاوارتر نیستم؟ عرض
کردم: البته ، اى
پیامبر خدا . فرمود: هر که من مولاى اویم على هم مولاى اوست. (22)
* عبد الرحمن بن ابى لیلى: على را دیدم که در رحبه (کوفه) مردم را
سوگند
مىدهد: شما را به خدا سوگند مىدهم اگر کسى از شما هست که شنیده باشد
پیامبر خدا (ص) در روز غدیر خم مىفرمود: « هر که من مولاى اویم ، پس على
مولاى
اوست » برخیزد و گواهى دهد .
* عبد الرحمن مىگوید: دوازده تن از بدریان که گویى هم اکنون
یکایک آنان را مىنگرم ، برخاستند و گفتند: گواهى مىدهیم که شنیدیم پیامبر
خدا (ص) در روز غدیر مىفرمود: آیا من به مؤمنان سزاوارتر
نیستم...؟ عرض
کردیم: البته ، اى پیامبر خدا . پیامبر فرمود: هر که من مولاى او هستم على نیز
مولاى
اوست . خدایا دوستبدار هر که را دوستدار على باشد و دشمن بدار هر که را با
او دشمنى
ورزد . (23)
على ولى
هر مؤمنى است
* پیامبر اکرم
(ص) : على از من است و من از او . او ولى هر
مؤمنى
است . (24)
* عمران بن حصین: پیامبر خدا (ص) سپاهى را به
فرماندهى على بن
ابى طالب گسیل داشت . او در این سفر کارى کرد... ما هر گاه از سفر برمىگشتیم
ابتدا
خدمت پیامبر خدا (ص) مىرسیدیم ، پس ، بر آن حضرت سلام
کردیم... مردى از
آن میان برخاست و عرض کرد: اى پیامبر خدا ، على چنین و چنان کرد .
پیامبر از او روى گرداند . مرد دیگرى برخاست و همان گفت که آن اولى گفته
بود . تا آن
که چهارمى برخاست و سخنان همان نفر اول را به زبان آورد . پیامبر خدا (ص)
در حالى که چهرهاش متغیر شده بود رو به او کرده فرمود: رها کنید على
را ، رها
کنید على را ، رها کنید على را ، همانا على از من است و من از او . او پس
از من
ولى هر
مؤمنى است . (25)
* وهب بن حمزه: با على بن ابی طالب از مدینه به مکه سفر کردم . در راه
از او
اندکى تندى دیدم . گفتم: وقتى برگشتم و پیامبر خدا (ص) را
دیدم از او
بد خواهم گفت . او مىگوید: وقتى برگشتم و به دیدار پیامبر خدا (ص)
رفتم از على بدگویى کردم . پیامبر خدا (ص) به من فرمود: این
حرفها را
درباره على مگو . همانا على بعد از من ولى شماست . (26)
* بریده اسلمى: پیامبر خدا به ما دستور داد به على به عنوان امیر
مؤمنان سلام
کنیم . در آن روز ما هفت نفر بودیم و من از همه کوچکتر بودم .
(27)
على با
حق است
* پیامبر اکرم
(ص) : على با حق است و حق با على و
بر محور او
مىگردد .
* ابن ابی الحدید مىنویسد: در اخبار صحیحى از قول پیامبر آمده است که
فرمود: على با
حق است... (28)
* حق با این است ، حق با این است - یعنى على (ع) . (29)
* حق با على است هر جا که رو کند . (30)
* بار خدایا! هر طور که على گردید حق را با او بگردان . (31)
* على با حق است و حق با على . آن دو هرگز از هم جدا نشوند ، تا آن گاه
که در روز
قیامتبر لب حوض نزد من آیند . (32)
على با
قرآن است
*** پیامبر اکرم
(ص) می فرمایند :
* على با قرآن و قرآن با على
است و هرگز از هم
جدا نشوند تا در کنار حوض (کوثر) نزدم آیند . (33)
* على با حق و قرآن است و حق و قرآن با على و از هم جدا نشوند تا
کنار حوض نزد
من آیند . (34)
* این على با قرآن است و قرآن با على . از هم جدا نمىشوند تا در کنار
حوض بر من
وارد شوند . پس آنچه را در این دو بر جاى نهادم از آنها بپرسید . (35)
على
حجت خداست
* انس در خدمت پیامبر نشسته بود که على (ع) وارد
شد ، پیامبر اکرم (ص) فرمود: اى انس! من و این حجتخدا بر بندگان او هستیم . (36)
على
دروازه علم پیامبر است
***
پیامبر اکرم
(ص) می فرمایند :
* من شهر علم هستم و على
دروازه آن ، پس هر که
علم خواهد باید از در بیاید . (37)
* من شهر علم هستم و على دروازه آن . پس ، هر که علم خواهد باید که از
در آن وارد
شود . (38)
* على درگاه دانش من است . (39)
* من سراى حکمتم و على در آن . (40)
* على دروازه دانش من است و پس از من رسالت مرا براى امتم تبیین
مىکند .
(41)
على
داناترین مردم پس از من است
***
پیامبر اکرم
(ص) می فرمایند :
* پس از من على بن ابی طالب
داناترین فرد امت
من است . (42)
* على بن ابی طالب خداشناسترین مردمان است و بیش از همه اهل « لا
اله الا
الله » را دوست دارد و بزرگشان مىدارد . (43)
* پس از من ، على آگاهترین فرد استبه کار قضاوت و داناترین آنهاست .
(44)
* اى على! تو...وارث دانش منى . (45)
من و على
از یک درخت هستیم
***
پیامبر اکرم
(ص) می فرمایند :
* من و على از یک درختیم و
دیگر مردمان از
درختهاى گوناگون . (46)
* اى على! مردم از درختهاى گونه گونند و من و تو از یک درخت .
(47)
* جابر: پیامبر اکرم (ص) در عرفه بود و على رو به روى آن
حضرت قرار
داشت . پیامبر فرمود: اى على! نزدیک من آى و پنجهات را در پنجه من گذار . اى
على! من و تو
از یک درخت آفریده شدهایم . من ریشه آن درختم و تو تنه آن و حسن و حسین
شاخههایش . هر
که به شاخهاى از آن بیاویزد خداوند او را به بهشت در آرد . (48)
تو برادر
من هستى
* پیامبر اکرم (ص) به حضرت على (ع) : تو در
دنیا و آخرت
برادر من هستى . (49)
* من همان مىگویم که برادرم موسى گفت: « پروردگارا ، سینهام را فراخ
گردان و
کارم را آسان کن و از خانوادهام براى من وزیر و پشتیبانى قرار ده » ، برادرم
على
را ،« پشتم را به او قوى دار... ». (50)
* امام على (ع) - خطاب به پیامبر آن گاه که میان اصحابش پیوند
برادرى
ساخت - :* هر آینه جان از تنم برفت و پشتم شکست آن گاه که دیدم با اصحاب خود
چنان کردى
و با من نه . اگر این رفتار شما از سر خشم بر من استبخشش و بزرگوارى از
شماست! پیامبر
خدا (ص) فرمود: قسم به آن که مرا به حق برانگیخت تو را
آخرین نفر
قرار ندادم مگر آن که براى خودم مىخواستمت . تو براى من همچون هارونى براى
موسى با
این تفاوت که پس از من پیامبرى نیست . تو برادر و وارث من هستى . (51)
على از
من و من از اویم
* پیامبر اکرم (ص) : على از من است و من از اویم .
(52)
* پیامبر اکرم (ص) به حضرت على (ع) : تو از من هستى و من از توام . (53)
***
پیامبر اکرم
(ص) می فرمایند :
* على براى من مانند سر من استبراى پیکرم . (54)
* همانا گوشت على از گوشت من است و خون او از خون من .
(55)
* پیامبر اکرم (ص) به حضرت على (ع) : اى على! تو از من هستى و من از تو . تو برادر و یار منى .
(56)
از
طرف من ابلاغ نمى کند مگر خودم یا على
* انس بن مالک: پیامبر اکرم (ص) سوره برائت را (براى خواندن
بر
مشرکان) به دست على داد و فرمود: (این سوره را) نمى رساند مگر من یا مردى
از خاندان
من . (57)
* پیامبر اکرم (ص) : على از من است و من از على . از سوى
من
نمى رساند و ادا نمى کند مگر خودم یا على . (58)
تو براى
من همچون هارونى
* پیامبر اکرم (ص) به حضرت على (ع) : تو نسبت به من
همچون
هارونى نسبت به موسى جز آن که پس از من پیامبرى نیست .
(59)
* پیامبر اکرم (ص) به حضرت على (ع) : آیا نمى پسندى که نزد من همان جایگاهى را داشته باشى که
هارون نزد
موسى داشت ، با این تفاوت که تو پیامبر نیستى؟ مرا نشاید که بروم مگر آن که تو
جانشین
من باشى . (60)
* حضرت على (ع) :پیامبر اکرم (ص) فرمود:تو را جا
گذاشتم که
جانشین من باشى. عرض کردم: اى پیامبر خدا! آیا از تو بازمانم؟ فرمود: آیا
نمى پسندى که
براى من چنان باشى که هارون براى موسى بود جز این که بعد از من پیامبرى
نیست .
(61)
ولایت
حضرت على(ع)
*** پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :
* اگر على را به ولایت و
سرپرستى گیرید
خواهید دید که رهنما و رهیافته است و شما را به راه راست مىبرد. (62)
* اگر على را به خلافت برگزینید-که فکر نمى کنم چنین کنید-او را
رهنما و
رهیافته خواهید دید . (63)
* آن گاه که از موضوع فرمانروایى یا خلافت نزد آن حضرت سخن به میان
آمد: اگر
آن را به على سپارید خواهید دید که رهنما و رهیافته است و شما را در راه
راست
مى برد . (64)
پى نوشت ها :
(1-2-3-4) کنز العمال:3290033021،33022،32878.
(5) شرح نهج البلاغة لابن
ابی الحدید:18/173.
(6-7) کنز
العمال:32909،33009.
(8-9) تاریخ دمشق«ترجمة
الامام علی علیه السلام»:2/212/706 و ص 258/775.
(10) شرح نهج البلاغة
لابن ابی الحدید:3/98.
(11) نور
الثقلین:5/73/74.
(12) تاریخ دمشق«ترجمة
الامام علی علیه السلام»:2/230/734.
(13) امالی
الطوسی:602/1244.
(14) امالی المفید:168/3.
(15-16) کنز
العمال:36419،32952.
(17) تاریخ دمشق«ترجمة
الامام علی علیه السلام»:3/5/1021.
(18-19) شرح نهج البلاغة
لابن ابی الحدید:1/13 و ص 143-150.
(20) شرح نهج البلاغة
لابن ابی الحدید:1/139.
(21-22-23) تاریخ
دمشق«ترجمة الامام علی علیه السلام»:1/366/461 و ح 458 و
2/11/506.
(24) کنز العمال:32938.
(25-26) تاریخ
دمشق«ترجمة الامام علی علیه السلام»:1/380/486 و ص 385/491.
(27) تاریخ دمشق«ترجمة
الامام علی علیه السلام»:2/260/777.
(28) شرح نهج البلاغة
لابن ابی الحدید:2/297.
(29) کنز العمال:33018.
(300) الکافی:1/294/1.
(31-32-33-34) تاریخ
دمشق«ترجمة الامام علی علیه السلام»:3/118/1159 و ص
120/1162 و ص 124 و ص 125 کلاهما فی الهامش.
(35-36) تاریخ
دمشق«ترجمة الامام علی علیه السلام»:3/125 فی الهامش و
2/273/793.
(37-38-39-40-41-42-43)
کنز العمال:32890،32979،32911،32889،32981،32977،32980.
(44) امالی
الصدوق:440/20.
(45) ینابیع
المودة:1/397/17.
(46-47) کنز
العمال:32943،32944.
(48-49-50) تاریخ
دمشق«ترجمة الامام علی علیه السلام»:1/129/179 و ص 105/145 و
ص 107/147.
(51) تاریخ دمشق«ترجمة
الامام علی علیه السلام»:1/108/148.
(52) سنن ابن ماجة:119.
(53-54-55) کنز
العمال:32880،32914،32936.
(56-57-58) تاریخ
دمشق«ترجمة الامام علی علیه السلام»:1/109/149 و 2/377/873 و
ص 378/875.
(59-60-61-62-63) کنز
العمال:32881،32931،36488،32966،33072.
(64) تاریخ دمشق«ترجمة
الامام علی علیه السلام»:3/69/1110 و 2/280/804.